سال 95 بود که رهبر معظم انقلاب در بیانات خود در «دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر» با اشاره به مبانی قرآنی مسأله «امامت»، طی تذکری فرمودند: «البتّه، از این طرف هم بایستی احساسات آنها را تحریک نکنند. یک عدّهای خیال میکنند اثبات تشیّع به این است که انسان به بزرگان مورد اعتقاد اهل سنّت و دیگران بنا کند مدام بدوبیراه گفتن؛ نه، این خلاف سیرهی ائمّه است. اینکه شما میبینید رادیوها یا تلویزیونهایی در دنیای اسلام به وجود میآید که کار آنها این است که بهعنوان شیعه و به نام شیعه، به بزرگان مورد اعتقاد بقیّهی فِرق اسلامی بدگویی کنند، این معلوم است که بودجهاش بودجهی خزانهداری انگلیس است؛ این بودجهاش بودجهی انگلیس [است]، این شیعهی انگلیسی است.»
از جمله شبکههای ماهوارهای که شامل تذکر ایشان میشد، شبکه فدک با مدیریت یاسرالحبیب از روحانیون تندوری ساکن لندن بود که نه تنها مقدسات اهل سنت را که برخی مراجع تقلید شیعه را نیز هدف هجمه و اهانتهای خود قرار میداد. یاسرالحبیب خود را از مریدان آیت الله سیدصادق شیرازی معرفی میکرد. سکوت بیت شیرازی در برابر این انتساب موجب شد که «شیعه انگلیسی» از یک خطدهی درآسیبشناسی فرهنگی، به برچسبی جهت مقابله سیاسی- امنیتی با بیت شیرازی به عنوان «رهبر شیعه انگلیسی» تبدیل شود. هجمه رسانهای سنگین علیه این بیت که بعضا با اهانتهای ناروایی نیز همراه بود و همچنین سخنرانیهای انتقادی و تألیف کتاب درباره موضوعاتی همچون «برائت از مقدسات اهل سنت» و «قمهزنی» البته با محوریت آیت الله شیرازی موجب شد تا ضمن تمرکز «بودجههای پراکنده»، این بیت تبدیل به جریانی متشکل و منسجم شود.
این درحالی بود که شاخصههای فرهنگی مزبور نه تنها اختصاص به بیت شیرازی نداشت که همچنان این مسائل در بدنهی مقلدان بسیاری از مراجع تقلید، مشروع و بلکه از شعائر و مناسک مهم تلقی میشود. فراتر آنکه بسیاری از مراجع تقلید نیز در خصوص «وحدت شیعه و سنی» و «آسیبهای عزاداری» با دیدگاه انتقادی مطرح شده توسط رهبر معظم انقلاب به طور کامل همنظر نبوده و نیستند. به طور مثال استفتای تلفنی اخیر کانال تلگرامی سرائر (با مدیریت نگارنده) از دفاتر 14 نفر از مراجع تقلید نشان میدهد که اکثر مراجع همانند آیت الله شیرازی و برخلاف نظرات آیات عظام خامنهای، مظاهری، مکارم شیرازی و صانعی، با برگزاری مراسم غیرعلنی «عیدالزهرا» مخالفتی ندارند و این یعنی تفاوتی میان دفاتر این اعاظم با بیت شیرازی در بیان فتوا نیست. اما تأثیر اینگونه فتاوا- هر چند با قید «غیرعلنی»- فرهنگ عمومی را به طور فراگیر متأثر میکند و لذا در تشدید تنش بین مذاهب نه تنها بیت شیرازی که مقلدان سایر مراجع نیز اثرگذار خواهند بود.
در این بین، هنگامی که سیاستهای نادرست رسانهای، محوریت یک جریان پراکنده فرهنگی را به شخصیتی منسوب میداند که از قضا با مواضع سیاسی نظام همسو نیست، با قلب یک معضل فرهنگی به یک معضل سیاسی، این امکان را فراهم میآورد که بیت مزبور بتواند در میان بدنه متدین جامعه، بر اساس نگاه سیاسی خود یارگیری کند و رفتارهایی نظیر «برائت از مقدسات اهل سنت» را لزوما به یکی از محورهای مخالفت با نظام معرفی نماید. این استحاله موضوع تا آنجا پیش رفته که امروزه حساسیت حوزه انقلابی نسبت به شخص و نام آیت الله سیدصادق شیرازی بیشتر از حساسیت نسبت به شاخصههای فرهنگی این جریان در سطوح دیگر حوزه علمیه است.
مولفههای «شیعه انگلیسی» که همان تنشزایی در روابط شیعه و سنی است، هیچگاه در انحصار بیت شیرازی نبوده و همچون سایر آفات فرهنگی جامعه شیعی به صورت پراکنده ظهور و بروز داشته است. در همین حوزه علمیه با وجود آنکه سعی میشود در قالب همایشها و تألیفات، وحدت شیعه و سنی را نگرشی ساری و جاری جلوه داده شود، آنچه در استفتائات مراجع و نگرانی درونی آنها به تحرکات اهل سنت به چشم میخورد بیانگر آن است که این نگاه پا فراتر از یک سری تصمیمات و رفتارهای نمایشی نگذاشته است. این تحلیل زمانی تقویت میشود که شاهد آن هستیم که برخی از اساتید حوزه ابایی از دیدار علنی با آیت الله شیرازی و انعکاس رسانهای آن ندارند.
به نظر میرسد تقابل جریان انقلابی صرفا به تمرکزی کاذب در این بیت منجر شده است. نگارنده معتقد است شیعه انگلیسی «رهبر» ندارد و رهبرتراشی برای آن نیز کمکی به حل آن نخواهد کرد . لذا شاید بهتر باشد به جای نگاه سیاسی و تمرکزبخش به این جریان، برای درمان این مشکل فرهنگی، راهحلی فرهنگی و فراگیر بیاندیشیم.
* منتشر شده در سایت مباحثات
Http://mobahesat.ir/17124


فقدان فضلای برجسته حوزه در شهرها و روستاها و نیز توصیه به طلاب جهت مهاجرت از قم، مکرر از لسان مراجع تقلید و مدیریت حوزهها شنیده میشود. اما به همان اندازه که این تغییر رویه لازم و ضروری است، طرح مشوقهای مالی و برخوردهای فرمایشی، نهتنها وضعیت مطلوبی را پیش روی ما به تصویر نمیکشد، که به نگرانیهای حاصل از این تصمیمات بیش از پیش دامن میزند. عدم بازگشت طلبهها به اوطان خود و یا مهاجرت به مناطق مورد نیاز، برآمده از اقتضائات فرهنگی نهاد روحانیت است که فارغ از ترمیم و اصلاح آن نمیتوان به آینده هجرت امیدوار بود.
«صنعتانگاری دین» در حوزه علمیه یکی از موضوعات مهم و مغفول در آسیبشناسی روحانیت معاصر است که نقد و بررسی آن میتواند پاسخگوی بسیاری از نارساییها و مشکلات امروز ما باشد. اجمالا، در این انگاره «معارف دین» و «الگوهای دینی» همانند یک «ایده صنعتی» قابل تولید، تکثیر و توزیعِ «انبوه»، «یکسان» و «متمرکز» انگاشته میشود و بازخوردگیری و موفقیتسنجی در «اقامه دین» نیز با آمار و ارقام صورت میگیرد. به طور مثال وقتی با شخصیت موفقی همچون «مطهریِ شهید» مواجه میشویم، اولین سوال طرح شده آن است که ما چگونه میتوانیم ده هزار مطهری در حوزه علمیه داشته باشیم؟! از این منظر برای رسیدن به چنین اهداف به ظاهر متعالی، موسساتی دایر میکنیم تا طی یک برنامه آموزشی فراگیر و یکنواخت، به تولید دهها و بلکه صدها «مطهریواره» دست یازیم و در پایان هر سال نیز برای دفاع از برنامه پیشرو آمار و ارقامی از میزان پذیرش دانشآموخته، ساعات آموزشی، تألیفات پژوهشی و فارغالتحصیلان موسسه و... ارائه میدهیم.
تقطیع و تحریف اظهارات مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان درباره زلزله کرمانشاه در حالی صورت میگیرد که سالانه در ایام ربیع، فعالیت تفرقهآمیز برخی جریانهای افراطی شیعه علیه اهل سنت شدت مییابد. تحریک افکارعمومی آن هم در شرایطی که منطقه کرمانشاه با تنوع مذهبی خود (شیعه، سنی، اهل حق) داغدار مصائب بیشماری است را نمیتوان در حد یک شیطنت رسانهای تلقی کرد. اعتراض عجولانه نماینده محترم مردم پاوه در مجلس شورای اسلامی به جناب عبدالحمید و گلایه رئیس محترم فراکسیون اهل سنت مجلس از وی، میتواند تا حدودی بیانگر تأثیرپذیری افکارعمومی از این رویداد باشد.
ایران اسلامی، بیش از آنکه حاکمیت «ولی فقیه» را در دوران امام راحل تجربه کرده باشد، آن را در زمامداری «آیت الله خامنهای» آزموده است. بیراهه نیست اگر نگاه مطالبهگرانه امروز نسبت به نقشآفرینی فقها را متأثر از شخصیت آقای خامنهای بدانیم. «ولایت فقیه» را هم که «مطلقه و همان ولایت رسول الله (ص)» قلمداد کنیم، این فقیه است که با ظرفیتهای فکری و مدیریتی خود موجب توسعه یا تضییق آن میشود. برخلاف تصور شایع میان دغدغهمندان که گستره قلمرو حاکمیت فقها را در لابلای دعوای «مقیده» و «مطلقه» دانستن ولایت دنبال میکنند، باید توجه داشت که ظرفیت واقعی خودِ فقهای شیعه نقش مؤثرتری در ظهور و بروز آن خواهد داشت. لذا دور از ذهن نیست که «تحقق این نظریه» و «اثبات کارآمدی» و «افزایش انتظارات» از آن را مرهون دو شخصیت متمایز، یعنی «آیت الله خمینی» و «آیت الله خامنهای» دانست.