اسلاف و نیاکان ما، اگر معتاد رسانهای میشدند، فناوریهای جدید را- بر فرضِ تأیید- مورد استفاده قرار نمیدادند. شاید شما هم از این پدربزرگها داشتهاید و یا دارید که رادیوی قدیمی خود را بر تلویزیون و اینترنت و گوشی تلفن همراه ترجیح میدهند! غرض آنکه داستان وبلاگنویسی مجدد ما گویای همین کهنهگرایی است که دامان ما را نیز گرفته. اگر خود را جوان بپنداریم، «وبلاگ» رسانه ایام نوجوانی ماست. چیزی که با افولش، غبار فراموشی بخشی از خاطرات و تجارب ما را فراگرفت. در ابتدا تصور داشتم که با ظهور گوشیهای هوشمند تلفن همراه و اینترنت پرسرعت، «وبلاگنویسی» امری عبث و ابلهانه به نظر خواهد آمد (کما اینکه خیلیها بر این نظر مُصرِّند.) اما به مرور دریافتم که قلمفرسایی در «وبلاگ» شرافتمندانهتر از تولید و مصرف انبوه اطلاعات در لایکآبادهای اجتماعی است. لذا مدتی مدیدی دنبال فراغتی بودم تا به این محیط بازگردم و از حیات ذهنی خویش تصویری با این واژه های محدود ثبت نمایم. طبیعتا در این «کهنهرسانه» نمیتوان انتظار انبوه مخاطب را کشید و شاید این برای ما جوانهای پا به سنگذاشته مطلوبتر باشد
یا علی مدد...